کتاب جاناتان مرغ دریایی

چرا دشوارترین کار در جهان این است که پرنده ای را متقاعد کنی، آزاد است؟

* نویسنده: ریچارد باخ

* تصاویر: راسل مانسن

* مترجم: لادن جهانسوز

* انتشارات بهجت

 

خورشید درون

شادمانی خورشیدی است که از درون تو طلوع می کند.انسان معمولا در تاریکی زندگی می کند.هیچ طلوع و غروبی را نمی شناسد.در تاریکی تلوتلو می خورد.در اینجا و آنجا به زمین می افتد و دست و پایش زخمی می شود.در را فقط در صورتی می توان یافت که وجود تو سرشار از نور باشد؛ در صورتیکه خورشید در تو طلوع کند.ما معمولا به این چیزها نمی اندیشیم: صلح، آرامش، سکوت، نور ... گنج واقعی اینها هستند.اینها تاج پادشاهی را بر سر ما می گذارند.

پس از این لحظه، کوچکترین فرصت ساکت شدن و آرام یافتن را از دست مده.کوچکترین فرصت آسودن و تماشا کردن درون را از دست مده.و روزی آن اتفاق خواهد افتاد.ناگهان می بینی که خورشید در حال طلوع است و شب به پایان رسیده.هر لحظه اش با ابدیت همراه است.هیچ گذشته و آینده ای وجود ندارد.همه چیز اکنون و حالاست.آنگاه در می یابی که هرگز نمی میری و هرگز به دنیا نمی آیی؛ تو همیشه اینجا و اکنون هستی.

 

برگزاری نمایشگاه عروسک های بومی- نوروزی در موزه ملی

به گزارش ایسنا، مراسم گشایش پنل های تخصصی - بین المللی عروسک های بومی و نوروزی، پنجشنبه 13 اسفند در سالن همایش های موزه ملی برگزار می شود. این مراسم کار مشترکی است که از سوی میراث ناملموس، موزه ملی ایران و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و با همکاری ایکوم ایران، یونسکو، پژوهشکده مردم شناسی برگزار می شود.

 

پنل های تخصصی به همراه نمایشگاه عروسک های بومی - نوروزی به مدت سه روز از 13 اسفندماه تا 15 اسفند در گالرهای موزه دوران اسلامی موزه ملی ایران به نمایش درمی آیند.

 

کتاب الگوی کودک سالم

براساس دیدگاه های آلپورت، فرانکل، فروم، راجرز و مازلو

مجموعه ی حاضر حاصل تلاش جمعی از کارشناسان موسسه ی پژوهشی کودکان دنیا با تمرکز بر روان شناسان کمال گرا است.این مجموعه به والدین و مربیان و برنامه ریزان آموزشی کمک می کند که بتوانند بر اساس دیدگاه روان شناسان کمال گرا برنامه های آموزشی خود را سازماندهی کنند.

این کتاب اولین منبعی است که به خانواده ها و دست اندرکاران آموزشی یاری می دهد تا با یک الگوی مشخص فکری، به تدوین برنامه های آموزشی کودکان بپردازند.

* نشر قطره

 

قلب

قلب، خاک خوبی دارد

در برابر هر دانه که در آن بنشانی هزار دانه پس می دهد

اگر ذره ای نفرت کاشتی،

خروارها نفرت درو خواهی کرد

و اگر دانه ای از محبت نشاندی،

خر من ها برخواهی داشت ...

* نادر ابراهیمی

سکوت

در درون هر یک از ما معبدی عطرآگین، محرابی نورانی و سکوتی عمیق که سرشار از ناگفته هاست انتظارمان را می کشد ...

سکوتی که اگر به آن برسیم و غرق آن گردیم از چپ و راست خود به هر نفسی آواز عشق را خواهیم شنید و کسی هم که به گوشش آواز عشق رسیده باشد چشمانش جز زیبایی نخواهد دید و لبانش جز به تبسم گشوده نخواهد شد ...

عشق خدا

شاید که دوستان، شما را فراموش کنند

و بستگانتان شما را نادیده بگیرند.

اما کسی را دارید که پیوسته به شما عشق می ورزد

و او خداست.

زندگی خود را بر پایه ی عشق خدا بنا کنید.

این آدم بزرگ ها راستی راستی چه قدر عجیبند!

تو اخترک بعدی میخواره یی می نشست.دیدار کوتاه بود اما شهریار کوچولو را به غمی بزرگ فرو برد.

به میخواره که صُمٌ بُکم پشت یک مشت بطری خالی و یکی دو تا بطری پر نشسته بود گفت: "چه کار داری می کنی؟"

میخواره با لحن غمزده یی جواب داد: "مِی می زنم"

شهریار کوچولو پرسید: "مِی می زنی که چی؟"

میخواره جواب داد: "که فراموش کنم"

شهریار کوچولو که حالا دیگر دلش برای او می سوخت پرسید: "که چی را فراموش کنی؟"

میخواره همان طور که سرش را می انداخت پایین گفت: "سرشکستگیم را"

شهریار کوچولو که دلش می خواست دردی از او دوا کند پرسید: "سرشکستگی از چی؟"

میخواره جواب داد: "سرشکستگیِ میخواره بودنم را"

این را گفت و قال را کند و به کلی خاموش شد و شهریار کوچولو مات و مبهوت راهش را گرفت و رفت و همان جور که می رفت تو دلش می گفت: "این آدم بزرگ ها راستی راستی چه قدر عجیبند!"

 

کتاب پیام گم گشته

عرفان بومیان استرالیا

افراد یک قبیله ی بیابان نشین، {در استرالیا} که خود را مردم حقیقی می خوانند، از یک زن آمریکایی دعوت می کنند تا در سفری چهار ماهه در بیابان ها، آن ها را همراهی کند.او در طی 2500 کیلومتر پیاده روی با پاهای برهنه، در صحرای پر فراز و نشیب، شیوه ی تازه ای برای زندگی و شفاگری می آموزد که بر مبنای حکمت فرهنگی 50000 ساله بنا شده است و به دگرگونی عمیق وی منجر می شود.

کتاب پیام گم گشته، پیامی بی همتا، به موقع و قدرتمند به تمامی بشریت ارائه می کند: هنوز امکان نجات جهان وجود دارد؛ به شرط آنکه متوجه شویم تمامی موجودات، چه گیاه، چه حیوان و چه انسان، بخشی از یگانه ی در همه جا حاضر هستند.اگر این پیام را به کار بندیم، زندگی ما هم چون زندگی مردم حقیقی، از معنا و حس هدفمندی سرشار خواهد شد.

* مارلو مورگان

* ترجمه ی: فرناز فرود

*کتاب آوند دانش

 

داستان دم جنبانک و کرگدن

کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل می‌رفت.. دم‌جنبانکی که همان اطراف پرواز می‌کرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست.
کرگدن گفت: همه کرگدن ها تنها هستند.
دم‌جنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟

کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟

دم‌جنبانک گفت: دوست، یعنی کسی که با تو بیاید، دوستت داشته باشد و به تو کمک بکند.
کرگدن گفت: ولی من که کمک نمی خواهم.
دم‌جنبانک گفت: اما باید یک چیزی باشد، مثلاً لابد پشت تو می خارد، لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند، یکی باید حشره های پوستت را بردارد!
کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی دوست بشوم. پوست من خیلی کلفت و صورتم زشت است. همه به من می گویند پوست کلفت.
دم‌جنبانک گفت: اما دوست عزیز، دوست داشتن به قلب مربوط می شود نه به پوست.

کرگدن گفت: قلب؟ قلب دیگر چیست؟ من فقط پوست دارم و شاخ.
دم‌جنبانک گفت: این که امکان ندارد، همه قلب دارند!
کرگدن گفت: کو؟ کجاست؟ من که قلب خودم را نمی بینم!
دم‌جنبانک گفت: خب، چون از قلبت استفاده نمی کنی، آن را نمی بینی؛ ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت یک قلب نازک داری.
کرگدن گفت: نه، من قلب نازک ندارم، من حتماً یک قلب کلفت دارم!
دم‌جنبانک گفت: نه، تو یک قلب نازک داری. چون به جای این که دم‌جنبانک را بترسانی، به جای این که لگدش کنی، به جای این که دهن گنده ات را باز کنی و آن را بخوری، داری با او حرف می‌زنی.
کرگدن گفت: خب، این یعنی چی؟

دم‌جنبانک جواب داد: وقتی که یک کرگدن پوست کلفت، یک قلب نازک دارد یعنی چی؟! یعنی این که می تواند دوست داشته باشد، میتواند عاشق بشود.
کرگدن گفت: اینها که می گویی یعنی چی؟

دم‌جنبانک گفت: یعنی.. بگذار روی پوست کلفت قشنگت بنشینم، بگذار..
کرگدن چیزی نگفت. یعنی داشت دنبال یک جمله ی مناسب می گشت. فکر کرد بهتر است همان اولین جمله اش را بگوید؛ اما دمجنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتش را می خاراند.
داشت حشره های ریز لای چین های پوستش را با نوک ظریفش برمی داشت..
کرگدن احساس کرد چقدر خوشش می آید؛ اما نمی دانست دقیقاً از چی خوشش می آید!
کرگدن گفت: اسم این دوست داشتن است؟ اسم این که من دلم می خواهد تو روی پشت من بمانی و مزاحم های کوچولوی پشتم را بخوری؟

دم‌جنبانک گفت: نه اسم این نیاز است، من دارم به تو کمک می کنم و تو از اینکه نیازت برطرف می شود احساس خوبی داری، یعنی احساس رضایت می کنی؛ اما دوست داشتن از این مهمتر است.

کرگدن نفهمید که دم‌جنبانک چه می گوید؛ اما فکر کرد لابد درست می گوید؛ روزها گذشت.. روزها، هفته ها و ماه ها.. و دم‌جنبانک هر روز میآمد و پشت کرگدن می نشست، هر روز پشتش را می‌خاراند و هر روز حشره های کوچک را از لای پوست کلفتش برمی داشت و می خورد و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت.

یک روز کرگدن به دم‌جنبانک گفت: به نظر تو این موضوع که کرگدنی از این که دم‌جنبانکی پشتش را می خاراند و حشره های پوستش را می خورد احساس خوبی دارد، برای یک کرگدن کافی است؟
دم‌جنبانک گفت: نه، کافی نیست.
کرگدن گفت: بله، کافی نیست. چون من حس می کنم چیزهای دیگری هم هست که من احساس خوبی نسبت به آنها داشته باشم. راستش من می خواهم تو را تماشا کنم.
دم‌جنبانک چرخی زد و پرواز کرد، چرخی زد و آواز خواند، جلوی چشم های کرگدن. کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد و تماشا کرد..

اما سیر نشد.. کرگدن می خواست همین طور تماشا کند..
کرگدن با خودش فکر کرد این صحنه قشنگ‌ترین صحنه ی دنیاست و این دم‌جنبانک قشنگ ترین دم‌جنبانک دنیا و او خوشبختترین کرگدن روی زمین!

وقتی که کرگدن به اینجا رسید، احساس کرد که یک چیز نازک از چشمش افتاد.
کرگدن ترسید و گفت: دم‌جنبانک، دمجنبانک عزیزم، من قلبم را دیدم، همان قلب نازکم را که می گفتی؛ اما قلبم از چشمم افتاد، حالا چکار کنم؟

دم‌جنبانک برگشت و اشک های کرگدن را دید. آمد و روی سر او نشست و گفت: غصه نخور دوست عزیز، تو یک عالم از این قلبهای نازک داری.
کرگدن گفت: اینکه کرگدنی دوست دارد دمجنبانکی را تماشا کند و وقتی تماشایش می کند، قلبش از چشمش می‌افتد یعنی چی؟

دم‌جنبانک چرخی زد و گفت: یعنی این که کرگدن ها هم عاشق می‌شوند!

کرگدن گفت: عاشق یعنی چی؟
دم‌جنبانک گفت: یعنی کسی که قلبش از چشمهایش می چکد.
کرگدن باز هم منظور دم‌جنبانک را نفهمید، اما دوست داشت دم‌جنبانک باز حرف بزند، باز پرواز کند و او باز هم تماشایش کند و باز قلبش از چشمهایش بیفتد. کرگدن فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشم هایش بریزد، یک روز حتماً قلبش تمام می شود. آن وقت لبخندی زد و با خودش گفت: من که اصلاً قلب نداشتم! حالا که دم‌جنبانک به من قلب داد، چه عیبی دارد، بگذار تمام قلبم برای او بریزد!

رنگ گندمزار

روباه آه کشان گفت: - همیشه ی خدا یک پای بساط لنگ است! -

اما پی حرفش را گرفت و گفت: زندگی یکنواختی دارم.من مرغ ها را شکار می کنم آدم ها مرا.همه ی مرغ ها عین همند و همه ی آدم ها هم عین همند.این وضع یک خرده خلقم را تنگ می کند.اما اگر تو منو اهلی کنی انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی.آن وقت صدای پایی را می شناسم که با هر صدای پای دیگری فرق می کند:

صدای پای دیگران مرا وادار می کند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم اما صدای پای تو مثل نغمه یی مرا از لانه ام می کشد بیرون.تازه، نگاه آن جا آن گندمزار را می بینی؟بران من که نان نمی خورم گندم چیز بی فایده یی است.اما تو موهات رنگ طلا است.پس وقتی اهلیم کردی محشر می شود! گندم که طلایی رنگ است مرا یاد تو می اندازد و صدای باد را هم که تو گندمزار می پیچد دوست خواهم داشت ...

 

کتاب یار پنهان

انیما و انیموس

چگونه زن و مرد درونمان بر روابط ما تاثیر می گذارند.

"در وجود هر مرد انعکاسی از یک زن و در وجود هر زن انعکاسی از یک مرد وجود دارد."

* جان.ا.سنفورد

* ترجمه ی: فیروزه نیوندی

* نشر افکار

 

 

راز عشق

راز عشق در این است که حس تملک را از خود دور کنی.

در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود.

شریک زندگی ات را با طناب نیاز نبند.

گیاه هنگامی رشد می کند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کند.

* جی.دونالد والترز

خودم چه چیزی را دوست دارم

من تلاش نمی کنم حدس بزنم یک میلیون نفر چه چیزی را می پسندند

اینکه بدانم حتی خودم چه چیزی را دوست دارم به حد کافی سخت هست.

* جان هاستون

رژیم غذایی سبک

برای دستیابی به آرامش بیشتر، میوه و سبزی خام بخورید.

ماست، شیر، تخم مرغ، دانه های خوراکی، حبوبات، فندق و بادام نیز مصرف کنید.

باد

آنجایی که باد نمی وزد، آدم ها دو دسته می شوند:

آنهایی که بادبادکشان را جمع می کنند،

و آنهایی که می دوند تا بادبادکشان بالا بماند.

انسان و مراقبه

انسان بدون مراقبه هیچ چیز از شکوه هستی نمی داند.از فرصت بی نظیری که در اختیار دارد هیچ چیز نمی داند.او در خوابی عمیق و در بی خبری از نغمه ها و ترانه ها به سر می برد.گل ها شکوفه کرده اند اما او در خواب است.در خود بهشت عدن به خواب رفته است!

انسان باید بیدار شود تا بتواند گل ها، ستارگان، پرندگان، درختان و شکوه فراوان هستی را ببیند.باور کردنی نیست! به ما زیباترین و کامل ترین هستی ممکن ارزانی شده است.هستی کامل تر از این نمی تواند باشد ولی ما باید آن را کشف کنیم.این یک ماجراجویی است و بسیار خوب است که زندگی پر ماجراست وگرنه مرده و بی روح می بود.ماجراهای زندگی ست که آن را زنده و پویا می سازد و مراقبه بزرگترین ماجراجویی زندگی ست.مراقبه تو را بیدار می کند.خواب را از سرت می پراند و خواب نمایی تو را از بین می برد.مراقبه بیدار ساختن کامل روح است.

مجذوب دم و بازدم خویش شوید

هنگامی که

صدای دم و بازدم خویش را زندگی می کنید،

وقتی

بتوانید صدای دم و بازدم خود را بشنوید،

آرامش از شما دور نیست.

خاموشی را بشنو

خاموشی، ذات آرامش است.

با تقلا، تو را یارای آرام یافتن نیست.

اگر بدان گوش بسپاری،

اگر با تمرکز گوش دهی،

آن را در نامحتمل ترین مکان ها خواهی یافت.

آن چه نیاز داری اندکی تمرکز است.

انگشتان خود را بیارامید

به نرمی شست و نوک انگشتان را آرمیده ساز.

از دستی به دست دیگر بپرداز.

سرشار از خواستن، چیزی را به نرمی لمس کن.

به آرامی یک لحظه تنفس کن؛

و بگذار آرامش بر تو جاری شود.

داشتن اسباب بازی زیاد خوب است؟

اسباب بازی ها نقشی فراتر از وسیله ی بازی در زندگی بچه ها بازی می کنند و اثرات آنها تا آخر عمر با بچه ها می ماند.بعضی از اسباب بازی ها خلاقیت بچه ها را محدود می کنند.امروزه وسایل بازی هر روز سرگرم کننده تر و متن ع تر و هیجان انگیزتر می شوند که این موضوع همیشه مثبت نیست.

ادامه نوشته

جشنواره اسباب بازی ها برگزار می شود

نخستین جشنواره ملی اسباب‌بازی از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و با رویکردی فرهنگی برگزار می‌شود.

جشنواره ملی اسباب‌بازی روزهای ۱۲ تا ۱۶ مرداد در پنج بخش اصلی مسابقه، نمایشگاه تولیدات و دست‌آوردهای حوزه اسباب‌بازی، سمینار علمی، کارگاه‌های آموزشی و برنامه‌های جنبی در مرکز آفرینش‌های فرهنگی کانون تهران برگزار می‌شود.

 

 

لینک خبر:   http://ketabak.org/khabar/node/4870

توران میرهادی، استاد برجسته ادبیات کودکان نامزد دریافت جایزه آسترید لیندگرن شد

موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان توران میرهادی از بنیان گذاران شورای کتاب کودک، استاد و کارشناس برجسته ادبیات کودکان و آموزش و پرورش را به سبب تلاش های ارزنده اش در جهت رشد ادبیات کودکان ایران و بهتر شدن وضعیت آموزش و پرورش، نامزد دریافت جایزه جایزه آسترید لیندگرن کرد.

 

 

 

 

لینک خبر:   http://ketabak.org/khabar/node/4883

دمی با کتاب شفای زندگی

ما صد در صد در برابر همه تجربه هایمان مسئول هستیم.

هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذرد، آینده ما را می آفریند.

نقطه اقتدار همواره در لحظه حال است.

عذاب هر کس، به دلیل انزجار از خویشتن و احساس گناه است.

درونی ترین احساس هر کس این است که: "آنچنان که باید خوب نیستم".این تنها یک اندیشه است و اندیشه را می توان عوض کرد.

دست کشیدن از نفرت و انزجار حتا مرض سرطان را نابود می کند.

تایید و پذیرش خویشتن در زمان حال، کلید دگرگونی های مثبت است.

آنگاه که از گذشته دور می شویم، هر لحظه زندگی، نقطه آغازی است.

 

* کتاب شفای زندگی

* لوئیز هی

کتاب آموزش محبت آمیز کودکان

 

من به آموزش هایی علاقه مندم که انگیزه ی آنها احترام به زندگی و میل به یادگیری مهارت ها باشد؛تا براساس این آموزش ها مطالب جدیدی بیاموزیم که ما را برای بیشتر سهیم شدن در سلامت زندگی خود و دیگران کمک کنند.با دیدن یادگیری هایی که از روی اجبار باشد،ناراحت می شوم.منظورم از یادگیری از روی اجبار آن است که دانش آموز مطالب را از ترس تنبیه،یا به خاطر میل به پاداش هایی در قالب نمره،یا برای فرار از احساس گناه یا شرم،و یا در نتیجه ی علت مبهم "باید"،"الزام" یا "ضرورت" یاد گیرد،چرا که من اعتقاد دارم یادگیری بسیار ارزشمندتر از آن است که به وسیله ی یکی از روش های اجباری برانگیخته شود.

مطالعه درباره ی مردمی که قادرند بر دیگران تاثیر بگذارند و آنها را تشویق به یادگیری کنند،مورد علاقه ی من بوده است؛یادگیری چیزی است که نشات گرفته از احترام به زندگی است و نه روش های اجباری.

یکی از یافته های من در نتیجه ی مطالعه درباره ی چنین افرادی،این بود که آنها با زبانی با مردم سخن می گویند که کمکشان می کند تا یادگیری شان نشات گرفته از احترام به زندگی باشد.

*نویسنده:دکتر مارشال روزنبرگ

*ترجمه ی کامران رحیمیان

*نشر کتاب آمه

 

کتاب آرامش به هر قیمتی

دبورا دی پور مشاور و شخصی که پیش تر خود اهل آرامش به هر قیمتی بوده است، شرح می دهد که چگونه ریشه ی شخصیت مهرطلبش را در شجره نامه و در رابطه با جنایتی یافت که در قبال جده اش مرتکب شده بودند؛ جنایتی که بر پنج نسل تاثیر گذاشت.
او نجربه ها و نیز توان های اکتسابی خود و افراد دیگری را که در پشت سر گذاشتن "بیماری راضی کردن" موفق بوده اند، شرح می دهد.آن ها با صراحت و شجاعت گذشته ی دردناک شان را در میان می گذارند و می گویند برای درمان دلشکستگی های شان چه کردند و سرانجام چگونه به آرامش درونی حقیقی رسیدند.
*نوشته ی: دبورا دی پور
*برگردان: فرناز فرود
*نشر همایون آثار

 

کتاب ماساژ کودک(به زبان آدمیزاد)

آیا کنجکاوید در مورد ماساژ کودک بدانید؟این راهنمای دوستانه با تصاویر ویژه و گام به گام خود، کاهش استرس کودکتان را آسان می کند؛ موجب رفع ناراحتی هایی چون قولنج معده، یبوست و دندان درآوردن شده و دلبستگی عمیقی بین هردوی شما ایجاد می کند.همچنین ماساژ را به عنوان بخشی از برنامه ی روزانه تان پیشنهاد می کند.

می آموزیم:

-افزایش پیوند شما با بدنتان        -تحریک رشد و پرورش              -ماساژ کودک با نیازهای خاص

-آرام کردن کودک بیقرار                       -آسان تر کردن مواجهه با بیماری های مزمن رایج

*اثر: دکتر جووان باگشا و آلن فاکس

*مترجم: یلدا یزدان پناه

*نشر هیرمند

 

کتاب هنر نامطمئن بودن

شاید در نتیجه ی دشواری ها به خوبی آموخته باشیم آن قدر که فکر می کردیم، اختیاردار زندگی مان نیستیم؛ به ویژه اگر از آن اشخاصی بوده ایم که با وجود انجام همه ی کارهای «درست» باز هم زندگی مان جلوی چشم مان فرو پاشیده است.

چه می شود اگر یاد بگیریم با «نمی دانم» آسوده باشیم و این امکان را غنیمت بشماریم که آینده سرشار از رمز و راز، شور و شوق و فرصت های بی شمار است؟چه می شود اگر کشف کنیم الگویی نو می تواند رضایت بخش تر از الگوی آشنای ما باشد؟

عاشقانه همراه با «من نمی دانم» زندگی کردن، هنری است که همه ی ما می توانیم در آن مهارت بیابیم و کتاب «هنرنامطمئن بودن» راهنمای بسیار مناسبی در این زمینه است.

*نویسنده: دنیس مریت جونز

*مترجم: فرناز فرود

*کتابسرای تندیس

 

کتاب چهار میثاق

...شاید امروز آخرین روزی باشد که بتوانم به تو بگویم چقدر دوستت دارم...

*نویسنده: دون میگوئل روئیز

*برگردان: دل آرا قهرمان

*نشر ذهن آویز

 

کتاب ارتباط بدون خشونت زبان زندگی

بیایید خودمان تغییری شویم که در دنیا جستجویش می کنیم.

مهارت های ارتباط بدون خشونت به شما کمک می کند تا:

- احساس گناه، شرم، ترس و افسردگی را از بین ببرید.

- خشم و ناامیدی را به ساختن اتحاد و پیامدهای مشارکتی تبدیل کنید.

- راه حل هایی براساس امنیت، احترام متقابل و اتفاق آرا خلق کنید.

-نیازهای اساسی فرد، خانواده، مدرسه، جامعه و اجتماع را به روش های زندگی غنی ساز برآورده سازید.

*نویسنده: مارشال روزنبرگ

*مترجم: کامران رحیمیان

*نشر اختران